نکاتی دربارهء ژان پل سارتر و رمان فنا ناپذیرش ( تهوع )
محمدنبي عظيمي محمدنبي عظيمي


      به مناسبت صدمین سال

       تولـــــــــدژان پل سارتر:

                                      






 


     از تولد ژان پل سارتر دربیست ویکم ماه جون امسال؛ درست صد سال می گذرد و از خاموش شدن چراغ زنده گی این فیلسوف برجستهء معاصردر پانزدهم اپریل، بیست وپنج سال. بلی صد سال پیش از امروز فیلسوف دیگری به دنیا آ مد که  دراندیشه های سیاسی اش انسان مرکزیت مطلق دارد. برضد جنگ می جنگد و انسانها را مسئوول تمام کارهایی می داند که انجام می دهند، نه خدارا ونه قضا وقدر را. فیلسوفی که انسان را در اندیشه و عمل اجتماعی اش ناگزیر از انتخاب می داند و مبنای آزادی انسان را از همین "اجبار" می شمارد. اعتراض ونفی شرایط موجود در سرشت اوست و ازهرفرصتی برای ستیزه جویی و کوبیدن نژادپرستی ، استعمار واستبداد سود می برد.                                                                                                                                                                                                                                                              آری همین او بود که  برای بیان اندیشه های فلسفی اش به دامن ادبیات آویخت . وزنده گی خود را چه پیش از جنگ دوم جهانی وچه پس از جنگ دوم وقف نوشتن کرد. به طوری که اگر توالی مصنفات و تألیفات سارتر را در نظربگیریم ، می بینیم  که او رمان جالب و پر آوازهء " تهوع-La Nausee " را در1938 نوشته است و" دیوار" را در 1939( این داستان کوتاه را زنده یاد صادق هدایت به فارسی برگردانیده است ) و پس از آن" امر تخیلی " را در 1940 به نبشت اورده است. ویا نخستین نمایشنامهء او که" باریونا" نام دارد وسپس " مگسها- Les Mouches"و" هستی ونیستی" را در 1943. یعنی قسمت بیشتر تصنیفات او در زمان جنگ است. هرچند که او  برای نجات میهنش از یوغ فاشیزم هیتلری لباس جنگ می پوشد وبه جبهه اعزام می شود و به اسارت در می آید وپس از فرار از اردو گاه اسیران به جنبش مقاومت فرانسه ودر صفوف رزمنده گان کمونیست می پیوندد. با آنهم  نخستین فردی از جملهء نویسنده گان پس از جنگ می گردد که حتا سالهای جنگ نمی تواند توقفی ویا شگافی درتداوم نوشته ها وپخش اندیشه هایش به وجود آورد.


ژان پل سارترِ سالهای پیش از جنگ بیشتر فیلسوف بود ودلبسته گی چندانی به مسایل سیاسی و اجتماعی نداشت : " سیاست گریز بودم واز پذیرفتن هر گونه التزام تن می زدم " -1-  ولی سارترِ بعد از جنگ؛ نشریه چپ گرای " دوران مدرن" را منتشر می سازد. نشریه یی که  مانند " لوموند" یکی از مشهور ترین وپر خواننده ترین نشریات درتاریخ مطبوعات فرانسه به شمار می رفت. نشریه یی که در برگیرندهء نظریات فلسفی وسیاسی صیقل شده ء او بود و اندر باب "اصالت وجود یا Existensiaisme" بحث های جدی وداغی را به پیش می برد. گفتنی است که این مکتب فکری پس از جنگ اول جهانی در آلمان رواج یافت. وسپس به فرانسه وایتالیا ره گشود.  جوهر فلسفی این مکتب را ، می توان اعتراضی علیه کوشش هایی دانست که افراد بشر در چنگ ان ها گرفتار اند. نویسنده گان این مکتب  به بررسی وجود می پردازند ؛ زیرا به نظر انها وجود پیشرو ماهیت است. آنان می گویند انسان در میان امور پوچ وبیهوده به سر می برد وبه هیچ دلبسته است. می گویند آدمی در زنده گی آرا مش وهدفی ندارد و تلاش پیوسته اش برای هیچ است. ولی آدمی بدون بسته گی به جایی با خود ومحیطش می تواند خویشتن خویش را بسازد.

 

  درهمین نشریه ومقالات دیگرش بود که سارتر به سالهای سرکوب آزادی ها وناامیدی ویأس ودیکتاتوری و خفقان حاکم در اتحاد شوروی سابق حمله کرد . تجاوز اردوی شوروی را به مجارستان در سال 1956 واشغال چکوسلواکی را در سال 1968 به باد انتقاد گرفت . مانند اندره ژید خالق رمان زیبای " مایده های زمینی " که خود کمونیست بود ویکی از ستایشگران و هواخواهان رژیم شوروی سابق که پس از سفر دوم خود به شوروی در سال 1936تغییر عقیده داد وکتاب "باز گشت" را نوشت  ودر آن دربارهء فشار واختناق و ومحدودیت های آزادی های فردی و واجتماعی غیر قابل تحمل آن دوران سخن گفت و یا نویسنده گان دیگری مانند آرتور کستلر که " رویای هفت ساله" را در تقبیح عملکرد رهبران بلشویک نوشت ویا مانند لوئی فیشر که او نیز کمونیست بود وطرفدار شوروی ولی سرانجام مجبور شد تا " تزار های سرخ " را بنویسد واختناق حاکم برشوروی سابق را به باد  بیرحمانه ترین انتقاد ها قراردهد.  لازم به یاد آوری است که سارتر مانند دیگر آزادی خواهان جهان از آزادی بیان در همه جا دفاع می کرد و در پشتیبانی وحمایت از انتشار روزنامه های چپ گرای افراطی فعال بود.

 

آقای علی امینی نجفی در بارهء جایگاه ادبی سارتر می نویسد که سارتر نه تنها در آفرینش ادبی ، بلکه در نقد ادبی نیز مقام بالایی داشت .  وعلاوه می کند که نوشته های او در باره شاعرانی مانند بودلر ومالارمه وگوستاو فلوبر وژان ژنه از بهترین نمونه های تک نگاری های ادبی قرن بیستم به شمار می روند. -2-

                                                                 

                                                                   *      *        *


وامـــّـــا، رمان تهوع که سارتر را به اوج شهرت رسانید ، رمانی است که توسط آقای امیر جلال الدین اعلم از فرانسه یی به فارسی در 309 برگ برگردانیده شده ؛ واز طرف انتشارات نیلوفر به زیور چاپ آراسته شده است. نسخه یی که در دسترس من قرار دارد چاپ ششم این اثر جالب وجذاب است که در سال 1381 تجدید چاپ شده است.

 

  باری؛ تهوع رمانی است که ساختار پیچیده یی ندارد . نثر آن  ساده  وکدام ابهام ودشواریی در فهم جملات وپرداختهای فلسفی آن به نظر نمی خورد. شخصیت اصلی  یا راوی رمان آنتونی روکانتن Antoine Roquintin   که در واقع خود  سارتر است  ، رویداد ها را به شیوه یی  تک گویی مکبث باز گو می کند. رمان با دریافت رو کانتن ازاین معنا اغاز می شود که رابطهء او واشیای پیرامونش رابطه یی پریشان کننده است. وانجامش کشف راه حل ممکنی در قلمرو امر تخیلی است.  زیرا آن قلمرو از بُن از جهان مادی مستقل است. سارتر دراین باره می گوید :

         "  در سی ساله گی مؤفق شدم که در تهوع – باور کنید خیلی صادقانه – وجود ناموجه وناگوار همنوعانم را بنویسم ووجود خودم را تبرئه کنم. من روکانتن بودم . ، در شخص او، بدون خود پسندی، تار وپود خود را نشان می دادم؛درعین حال خودم بودم ، آدم برگزیده ، وقایع نگار دوزخها ، فتو میکروسکوپ شیشه یی و فولادی که روی شیره های پروتو پلاسمی خودم خم شده بودم . "     از کتاب کلمات ( خاطرات ) صص 10- 209

 

  رمان به گمان غالب در سال 1932 نوشته شده است . هنگامی که آنتوان روکانتن از سفر به اروپای مرکزی  و افریقا وخاور دورباز گشته  وسه سال می شود که در شهر بوویل Bouyill به سر می برد. تا تحقیقات تاریخیش را در بارهء مارکی دوولبون Marquis de Rollebon به انجام برساند. درهمین شهراست که او توصیف صحنه های خیابان تورن برید Tornebride را در صبح یکی از یکشنبه ها ، دیدار از نگارستان، دیدن دوبارهء آنی Anny محبوب پیشین اش ( لابد این زن همان سیمون دوبووار

نویسنده فیمنیست فرانسه یی است که سارتر تا پایان عمر با او رابطهء باز وآزاد داشت .) واز دست دادن دوبارهء اورا؛   یا رسوایی " دانش اندوز" را ویا رنج لوسیLucieخدمتگار هتل را که شوهر جوان زیبایش روبه تباهی می رود؛ ورویداد های دیگر سفر ش را به رشته تحریردر می آورد ودرمجموع چنان فضای داستانی می آفریند که هم دلنشین است وهم جالب و جذاب. ولی اگر خوب وبه دقت نگاه شود پی می بریم که او ازحوادث بسیار سادهءروزمره برای خلق این اثرسود جسته وبا هنرمندی تمام حوادث  واحساسات  خودش وآدمهای رمانش را به تصویر کشیده است.

 

به گفتهء آقای میر جلال الدین اعلم مترجم فرزانهء رمان، آنتوان رو کانتون قهرمان رمان تهوع که تک وتنها در شهر بویل زنده گی می کند ،  دلمشغولی اساسیش " وجود " است؛ اما:

         " وجودی که به آن می اندیشد،وجود در ساحتِ متافزیکی اش نیست بلکه وجود درساحتِ اینجهانی وجلوه گردر موقعیت های اجتماعی فرد آدمی وروابط وی با افراد دیگر جامعه است. دو چیز روکانتن را می آزارد : یکی آنکه پیرامون اورا جماعتی " رجاله "، با احساساتی دروغین واندیشه های کلیشه یی فرا گرفته اند.[که] برخورد با این  وجودنا عقلانی در انبوه جزئیات مبتذلش ، گونه یی دل آشوبه و" تهوع" را در رو کانتن پدید می آورد.روکانتن به تجربه پی برده است  که موسیقی حالت تهوع را دراو می زداید واحساس بسط وخوشی به او می دهد. بفرجام پس  از سیر وسلوکی دردناک ، در می یابد که برای رهیدن از چنبرهء هستیِ مهمل وناموجهش باید ارزشهایی بــرای  خودش بیافریند وبرخوردوجودیی ویژه یی اختیار کند. او به ادبیات دل می نهد ودراین عرصه ، رمان نویسی رابه وجه خاص برمی گزیند. به این سان امیدواراست که معنایی ارزشمند به زنده گی بی معنای پیشینش بدهد." -3-

 


دررمان تهوع که یکی از پر ارجترین نوشته های ادبی دوران ماست ،  درونمایه های فلسفی سارتر به طور روشنی باز تاب یافته است . مسایلی  مانند "هستی"، " نیستی" ،" پوچی" ،" شی واقعی " شی ناواقعی "،" جهان تخیلی "، " شی تخیلی "،    " حضور " ... و " وجود "یعنی چیزهایی که به ادراک ما در می آیندتـار وپود گفتگوها ، توصیف ها وروایتها ی رمان را تشکیل می دهد. که برای درک آن ضرور است تا این رمان را دست کم دو سه بار با دقت مطالعه نماییم وطبیعی است که در این چند سطر مختصر نمی توان دیدگاه های سارتر را توضیح داد. ولی در فرجام برای حسن ختام وبه منظور آن که خواننده ء گران ارجی که به این رمان دسترسی نداشته است، تصوری از آن داشته باشد، بایسته می دانم تا یکی دو نمونه یی بیاورم  از متن رمان وبه این مقال خاتمه بخشم:

 

        " کلمهء پوچی Absurdite اکنون زیر قلمم زاده می شود؛ کمی پیش در باغ ، نیافتمش، ولی دنبالش هم نمی گشتم،   نیا زی به اش نداشتم : من بدون کلمات می اندیشم ، دربارهء چیزها، با چیز ها. پوچی نه تصوری در سرم بود نه آوای یک صدا، بلکه آن مار مردهء دراز زیر پاهایم بود، آن مار چوبی. مار یا چنگال یا ریشه یا پنجهء کرکـــــس،اهمیتی ندارد. وبی آنکه چیزی را به وضوح تقریر کنم ، می فهمیدم که کلید وجود ، کلید تهوع هایم ، کلید زنده گی خودم را یافته ام. براستی ، همهءآنچه توانستم بعداً دریابم ، به این پوچی بنیادی تحویل می یابد. پوچی : باز هم کلمهء دیگر؛ من با کلمات می جنگم. آنجا چیز را لمس کردم. اما اینجا می خواهم خصلت مطلق این پوچی را تعیین کنم. یک حرکت ، یک رویداد توی دنیای کوچک رنگین انسانها هرگز جز به وجه نسبی پوچ نیست: در نسبت با اوضاع واحوالی  که ملازم آن اند. مثلاً سخنان یک دیوانه درنسبت با موقعیتی که در آن است پوچ است. ولی نه در نسبت با دیوانه گیش."-4

 

       یا :

        " ... وبعد یکهو ، چیزی شروع به جنبیدن  دربرابر چشمهایم کرد، حرکتهای خفیف ونا معین: باد داشت نوک درختان               را تکان می داد. بدم نمی آمدکه ببینم چیزی جم می خورد.، بعد ازهمهء آن وجود های بی جنبشی که مانند چشمهای  خیره مرا می نگریستند ، تنوعی بود. همانطور که تاب خوردن شاخه ها را دنبال می کردم ، به خودم گفتم : حرکات هرگز کاملاً وجود ندارند. آنهاگذارهایی اند، میانگین هایی بین دو وجود، زمانهای ضعیف. خودم را آماده کردم که ببینم از نیستی بیرون می آیند، به تدریج رسیده می شوند ومی شگفند: سرانجام میرفتم که وجود هارا در جریان زاده شدن غافلگیر کنم. .. "-5-        

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                  


پایان

                                                                                                                                           جون 2005

 رویکرد ها:

 1- صفحه 6 تهوع. چاپ ششم . ؤان پل سارتر. ترجمه فارسی.

 2- سارتر برفراز معبد روشنفکری. نوشته علی امینی نجفی. در سایت بی.بی.سی.

 3- تهوع . چاپ ششم. پشتی کتاب. تبصرهء مترجم ویا ناشر کتاب.    

 4-تهوع. همان چاپ .صص: 241-242

5- همان کتاب. ص 246

     

 


August 14th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان